آخیش.
بعد از یه مدت طولانی تونستم اینجا بنویسم. بابا وقت کجاست. نمیدونم اگه شبانه روز رو دو برابر میکردن هم باز ما وقت کم میاوردیم یا نه؟ ولی باور کنید سرم خیلی شلوغ بود. البته کمی تنبلی خودم هم بود. ولی خستگی زیاد باعث میشد که حال نداشته باشم وبگردی کنم، چه برسه به اینکه مطلب پست کنم.
کسانی تنها انعکاس آفتاب را
بر دریاچه ای آرام در کوهسار می بینند...
من و تو می توانیم گرمی آن را احساس کنیم.
کسانی تنها انجماد ستارگان را می بینند بر آسمان شب.
من و تو درخشش آنها را می بینیم.
کسانی از پنجره، باغ را نظاره می کنند...
من و تو غرق در بوستانیم.
لاری تیلور
از اونهایی هم که توی مسنجر پیغام گذاشتن معذرت میخوام. این قانون جدید یاهو هم کلی کلافم کرده. همونی که وقتی آفلاینها رو ببینی پاک میکنه. من مسنجرم یه مشکلی داشت که هر وقت بازش میکردم هنگ میکرد. هرچی آفلاین دوستان گذاشته بودن متاسفانه پرید و من نتونستم بهشون جواب بدم.
اگه دوستان لطف کنن و دوباره پیام بزارن ممنون میشم.
آخرش هم اینکه شروع به نوشتن کردم. دوباره...
خوب به سلامتی
خوبم می نویسی
موفق باشی
چی بگم فوق تصوره
سلام داش رضا ...
خوبی داداش خیلی ازت ممنونم ...
خیلی وبلاگه خوبی داری حتما لینکتو می ذارم تو وبلاگ
موفق و پیروز باشی.
درود رضای عزیز
وبلاگت رو در فرصت مناسب میخونم ونظرم رو مینویسم . از اینکه به من سرزدی متشکرم . پیروز باشی .
تو همون سایت پویان یکی از پست هاش درباره کتاب و نوروزه برو ببین:
www.pouyan.ws