-
عاشقانه
سهشنبه 4 مهرماه سال 1385 13:58
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند. آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: یواش تر برو, من می ترسم. مرد جوان: نه, اینجوری خیلی بهتره. زن جوان: خواهش میکنم, من خیلی می ترسم. مرد جوان: خوب, اما اول باید بگی که دوستم داری. زن جوان: دوستت دارم, حالا میشه یواش تر برونی. مرد جوان: منو محکم بگیر. زن جوان:...
-
عشق
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1385 17:24
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی انتظارو انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار عشق یعنی دیده...
-
دوستی
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 12:24
To My Friends تقدیم به تمام دوستانم If you should die before me, ask if you could bring a friend. -- Stone Temple Pilots اگر تو خواستی قبل از من بمیری بهم بگو که می خوای یه دوست رو هم همراه خودت ببری یا نه . If you live to be a hundred, I want to live to be a hundred minus one day, so I never have to live without you....
-
شعر
یکشنبه 29 آبانماه سال 1384 09:41
اشکی ازشاخه فرو ریخت مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید، یادم آید که از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم نگسستم ، نرمیدم رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
-
سفر با نانو به اعماق هسته
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1384 11:16
در هر کشوری، سازمان سیاحت وجهانگردی برای جهانگردان خارجی، راهنمایان متخصصی را تدارک می بیند تا این راهنمایان، جهانگردان را با مناطق سیاحتی و تاریخی کشور آشنا سازند و در طول سفر اطلاعاتی را در این زمینه به آن ها ارائه می دهند. در فیزیک نیز ما برای علاقه مندان به فیزیک (جهانگردان فیزیک)، راهنمایی تدارک دیده ایم....
-
جوک
دوشنبه 10 مردادماه سال 1384 15:57
- ترکه میمیره، اون دنیا در حینی که داشتن به حساب کتاباش رسیدگی میکردن میره پیش جبرئیل، میگه: من از خدا یک سوال واجب دارم، میشه برم بپرسم؟ جبرئیل میگه: باشه، برو طبقة بالا در سمت راست، سوالت رو بپرس، زود برگرد. ترکه میره طبقة بالا، در رو باز میکنه، میبینه خدا پشت یک میز نشسته داره با یکی از فرشتهها به حسابای مردم...
-
خداحافظی
سهشنبه 9 تیرماه سال 1383 20:14
به نظر من ارزش وبلاگ و و وبلاگ نویسی به کلی از بین رفته بنابراین وبلاگم را تعطیل می کنم به امید این که روزی دوباره این ارزش از بین رفته باز گردد. ولی نظر بدید!!!
-
مقام معظم رهبری
پنجشنبه 14 خردادماه سال 1383 18:11
من چی بگم؟؟!!
-
آموخته ام که
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1383 20:28
آموخته ام که ؛ هیچ گاه نباید قبل از حل و فصل مجادله ی به رخت خواب بروید . ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ آموخته ام که ؛ نود درصد اتفاقاتی که رخ می دهند خوب و فقط ده درصد آنها بد هستند و بری اینکه موفق شوم...
-
آموخته ام که
جمعه 11 اردیبهشتماه سال 1383 11:37
آموخته ام که ؛ اگر کسی حرف ناشایستی را درباره من زد به زندگی ادامه دهم تا بقیه چنین چیزی را باور نکنند . saleh
-
یک آرامش سبز
پنجشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1383 17:31
یک آرامش سبز فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن . اشتباهاتت را بپذیر . حداقل سالی یک بار طلوع آفتاب را تماشا کن . برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر . شکست را به راحتی بپذیر و وقتی پیروز شدی فخرفروشی نکن . عادت کن همیشه حتی زمانی که ناراحت هستی خودت را سرحال نشان دهی . وقتی با کار سختی رو به رو شدی به خودت...
-
امتحان تستی
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1383 17:32
امتحان تستی تو معجون گل و مخمل و نوری ... یکی از محبوب ترین انواع امتحان . هر چه گزینه ها از هم دورتر و فاصله صندلی ها به هم نزدیک تر باشد محبوب تر می شود . معمولا عینکی ها و آنهایی که پول ندارند نمی توانند از جنبه های مثبت این امتحان هم سودی ببرند در این روش شما می توانید با تمام اعضا و جوارح بدنتان تقلب کنید....
-
آدولف هیتلر
جمعه 28 فروردینماه سال 1383 12:15
همیشه معتقد بود خوانندگان جراید به 3 دسته تقسیم میشوند!(بر گرفته از کتاب نبرد من به قلم هیتلر) 1): کسانی که آنچه را می خوانند باور می کنند . 2): کسانی که به طور کلی هیچ چیزی را باور نمی کنند . 3): گروهی که دارای طرز فکری مخصوص هستند و همه چیز را با انتقاد می نگرند و درباره آن قضاوت می کنند .
-
به پند ها اصلا عمل می کنید
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1383 18:09
۱):شکست به این معنی نیست که این کار نمی شود،بلکه به این معنی است که از این راه نمی شود،هنوز هزاران راه دیگر در پیش روی توست. ۲): همه چیز تغییر می کند زندگی پویاست و همین پویاییست که آن را تا این اندازه زیبا و غیر قابل پیش بینی کرده است. ۳):عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست گیرید.
-
هرمنوتیک مدرن و منطق مکالمه
چهارشنبه 12 فروردینماه سال 1383 12:19
دستِ کم در افق دانایی من، هرمنوتیک مدرن میانة نسبی گری رادیکال و خردباوری افراطیست؛ منطق مکالمه – به زعمِ من – راهگشاست: میگویم تا بشنوند؛ میشنوم آنگاه که میگویند و در این میان راهی جستجو میکنم برای نزدیکی اذهان و درک دیگری. من کیستم!؟ من کیستم!؟ "اوبرمانِ" دو سنانکور میگوید: برای جهان هیچم، اما برای خودم همه چیز.
-
فلسفه و فیلسوفها
پنجشنبه 28 اسفندماه سال 1382 14:38
دلم واسه فلسفه و فیلسوفها می سوزه//می دونی چرا؟ بیچارهها میشینن سالیان سال فکر می کنن بعد مثلا بحثشون رو میذارن رو اینکه زمان مطلقه و همه چی مطلقه و چی و چی بعد یهو نتیجه می گیرن که روح وجود داره (حالا چه جوری نتیجه میگیرن رو والا من هنوزم درست نمی فهمم)//بعد یهو اینشتین میاد …) ( به کاسه کوزشون//میان میگن همهچی...
-
گرمی آفتاب
پنجشنبه 21 اسفندماه سال 1382 13:50
آخیش. بعد از یه مدت طولانی تونستم اینجا بنویسم. بابا وقت کجاست. نمیدونم اگه شبانه روز رو دو برابر میکردن هم باز ما وقت کم میاوردیم یا نه؟ ولی باور کنید سرم خیلی شلوغ بود. البته کمی تنبلی خودم هم بود. ولی خستگی زیاد باعث میشد که حال نداشته باشم وبگردی کنم، چه برسه به اینکه مطلب پست کنم. کسانی تنها انعکاس آفتاب را بر...
-
عذر خواهی
جمعه 8 اسفندماه سال 1382 14:31
از تمام کسانی که از خواندن متن ادامس ناراحت شده اند عذر خواهی می کنم متاسفانه به معنی ان فکر نکرده بودم.از تقصیر این بنده بگذرید.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 بهمنماه سال 1382 20:09
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 بهمنماه سال 1382 13:31
مسابقه ویژه به مناسبت دهه فجر ایا کسی می تواند نام همه این عکس ها را بگوید جایزه هم دارد(۲۰عکس به انتخاب شما)
-
این متن تکراری است ولی چه می شه کرد
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1382 19:53
ٌ خواهرم مکن این کار را! خواهرم در کوچه آرایش مکن! از جوانان سلب آسایش مکن گیسوان از روسری بیرون مریز بر مسیر دیدگان افسون مریز خواهرم دیگر تو کودک نیستی فاش می گویم عروسک نیستی خواهرم ، این لباس تنگ چیست؟ پوشش چسبان رنگارنگ چیست؟ خواهرم اینقدر طنازی نکن! با امور شرع لجبازی نکن در امور خویش سرگردان مشو لایق چشمان...
-
نشانه های یک fjs
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1382 19:26
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 بهمنماه سال 1382 12:54
شاید روزی ما ... سه شنبه ۳۰ دی ماه ... حدود ساعت ۵ بعد ازظهر ... نمازخانه ... آی دزد !!! ... دزد !!! ... ایهاالناس به دادم برسین !!! ... کفشهامو بردن !!! آری ... این همان شیون و ناله های دوست عزیزم اصلان بود ... اصلان بد اقبالی که برای خواندن فیزیک ۳ به نمازخانه رفته بود اما چشمان معصومش هنگام بازگشت دیگر کفشهای خود...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 بهمنماه سال 1382 12:38
چند روز قبل بعد از مدتی طولانی بلاگ اسکای لطف کرد و وبلاگ های ما را باز کرد وما از غصه در اومدیم دیگه این که کار نامه های ما را هم دادند ولی زیاد بد نشد بعدش این که فرودگاه امام هم افتتاح شد دیگه این که یکی از بچه های بی مرام روزگار هم انگاری که با من قهر کرده و دیگه تحویل نمی گیره که حتی معلوم نیست که سرنخ ش به کجاش...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 دیماه سال 1382 21:57
یک پسر در حمام.... ساعت ۴ بعد از ظهر. ۱ـ همون طور که رو تخت نشسته ٬ لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق. ۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم. ۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ٬ فیگور راست٬ نیم ساعت قربون صدقه خودش میره٬ (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای لای...
-
باد مارا خواهد برد
شنبه 29 آذرماه سال 1382 23:03
در شب کوچک من، افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد در شب کوچک من دلهره ویرانیست گوش کن وزش ظلمت را می شنوی؟ من غریبانه به این خوشبختی می نگرم من به نومیدی خود معتادم گوش کن وزش ظلمت را می شنوی؟ در شب اکنون چیزی می گذرد ماه سرخست و مشوش و بر این بام که هر لحظه در اوبیم فرو ریختن است ابرها، همچون انبوه عزاداران لحظه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 آذرماه سال 1382 01:14
امروز سی دی بی سرزمین تر از باد به دستم رسید Landless Like The Wind" src="http://www.caltexrecords.com/ProdImages/2510CD-B.jpg" width=168 widht="133">
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 آذرماه سال 1382 00:53
● اتفاق ِ ساکت گفتم : اهه ، زنده ای که ! گفتی : متاسفانه اوهوم ! برای اومدن دیر بود .. مثل همیشه ی این روزها .. چراغت روشن مونده بود و خودت رفته بودی .. با دیدن اسمت که روشن بود - با همون نگارش آلمانی مخصوص خودت - یه چیزی توی دلم ریخت پایین ، درست مثل روز اول ، اولین باری که توی چت دیدمت .. خوب یادمه : جمعه بود ،...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 آذرماه سال 1382 00:45
[...] امروز تصمیم گرفتم وبلاگم را به همه معرفی کنم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 آذرماه سال 1382 00:39
سلام بر آزادگان